Monday 16 May 2011

دومیش

صدای چکه چکه کردن شیر اب خیلی عصبیم می کنه اونقدر که بلند میشم میرم می بندمش خوب من تقریبا اینقدر تنبل هستم که همین بلند شدن خودش نشان از عصبی شدنم می تونه باشه یا مثلا روزها که باید یه غذایی درست کنم که بخورم تا وقتی سوختن معده ام رو از اسید معده حس نکنم بلند نمیشم . صدای چکه چکه کردن خودش روی اعصابم نمیره نمی دونم سینک ظرف شویی این خونه چطوریه که صدای اون قطرات اب که از دهانه ی خروجی فاضلاب خارج میشن خیلی بد و اذیت کننده است برای همین بهتر هیچ وقت اب چکه چکه نکنه تا اون صدای منزجر اور به گوشمون نرسه. نه این که تنها سینک ظرف شویی این خونه رو دوست نداشته باشم ها این خونه با اینکه زمانی رو که توش بودم و وقت اضافی داشتم بیشتر از هر خونه ی دیگه ای بوده اما با این خونه دشمنی دارم برای همین با اولین پیشنهادجابهجا شدن بسیار خوشحال شدم و چنان با دلایل منطقی همسر گرام رو متقاعد کردم که این بهترین کاره بدون اینکه یه بار بهش بگم من این خونه رو نه به خاطر سینک ظرفشوییش نه به خاطر قدیمی بودنش و نه به خاطر افتاب گیر نبودنش کلا دوست ندادم. دوست داشتنم شاید به افتاب گیر نبودنش یه جورایی ربط پیدا کنه البته از بس که هی من گل کاشتم و گل هام خراب شدن و مردن و من ناراحت و بی حوصله شدم اما فکر می کنم علت اصلی دوست نداشتنش بی کار بودن تو خونه بوده . باید اعتراف کنم که من هیچ بازه ی زندگیم اینقدر بی خودی وقت رو نکشته بودم نه اینکه راضی نباشم اتفاقا واقعا دلم می خواست یه مدتی همینجور زندگی کنم وببینم چه طعمی میده  و شاید این دوست نداشتن خونه داره نشون میده که طعم خوبی نمیداد...اصلا چرا باید برای هر چیزی دلیل پیدا بشه من این خونه رو دوست ندارم  

No comments:

Post a Comment